dimanche 28 novembre 2010

فمینیسم چاقوکشی و تسویه حساب؟

فمینیسم چاقوکشی و تسویه حساب؟
مهستی شاهرخی


در «تسویه حساب»1388 آخرین فیلم تهمینه میلانی، گروهی زن بزهکار از زندان بیرون می آیند و باندی زنانه برای اخاذی و تسویه حساب یا عقده خالی کردن را تشکیل می دهند. خشونت فیلم بی نهایت است، در ایران گویا هیچ مرجع قانونی بر این فیلمها نظارت سالم ندارد این نوع فیلم ها برای رواج خشونت و بدآموزی ساخته می شود و هیچ کجا ذکر نمی شود که فیلم برای افراد زیر هیجده سال ممنوع است.
  • زندان مجازی: زندان در این فیلم مجازی است. به نظر می رسد خانم میلانی در چند روز بازداشتی که داشته در منطقه ای هتل مانند حبس بوده و هیچ تصوری از زندان زنان ندارد و یا اگر دارد می خواهد به تماشاگر تصوری دیگر از زندان بدهد. اینجا کجاست؟ تگزاس؟ کلرادو؟ یا همان زندانی است که زهرا کاظمی در آنجا جان باخت؟ این همان زندانی است که حاجیه و دلارام و سهیلا در آن زندانی بودند؟ 209 است این یا بند متادون؟ این قزل گاردن کجاست؟ در زندان جمهوری اسلامی، رعایت حجاب امری حتمی است پس چرا قیافه هایشان اینطوری است؟ آیا این فیلم برای نشان دادن آزادی عمل زندانیان زن به خارجی ها تهیه نشده است؟ آیا در پایان به این نتیجه نمی رسید که بهترین جا برای چنین زنان خطرناک و خشنی، همین زندان مجازی در قزل گاردن است؟

  • حجاب مجازی: مسئله حجاب غریب و روسری ها و عمامه ها و کلاه ها برای زنان و کلاً طراحی غیرواقعگرایانه فیلم «تسویه حساب» در حقیقت حاکی از دروغ بزرگی در مورد آزادی پوشش در ایران است که به خارجی ها گفته می شود.

  • رواج لمپنیسم: فقط مسعود ده نمکی نیست که با ساختن «اخراجی ها» به تقدیر از لمپنیسم می پردازد. لمپنیسم که فقط به کار بردن کلمات رکیک نیست. چاقوکشی و نسق بگیری و نفس کش طلبیدن هم گاهی به لمپنیسم بیشتر نزدیک است تا دلاوری و سلحشوری و عدالت طلبی. لمپنیسم زنانه در بسیاری از فیلم های اخیر دیده می شود (غالباً این نقش ها را الناز شاکری دوست بازی می کند) ولی نشان دادن لمپنیسم زنانه زیر پوشش فمنیسم قلابی از شگردهای تهمینه میلانی است. لمپنیسم این فیلم در زبان فیلم جاری است. زبان فیلم زبان زور، زبان چاقوکشی، زبان کتک و زبان قلدری، و زبان تسویه حساب و بالاخره زبانی به شدت مردانه است. زبان فیلم زبان خشن کلاهبرداران، زبان آسیب دیدگان جامعه، زبان معیوب و ناسالم جامعه است.

افراد در «اخراجی ها» طبیعی تر و ملموس‌ترند و فیلم طنز خاص خود را دارد. در حالی که با تحلیل جامعه نشناسانه تهمینه میلانی، پرسوناژها غیرواقعی و بی‌ریشه و بی دلیل و نامفهوم اند و نمونه‌های خوبی برای تیپ های مختلف افراد در جامعه نیستند. خانم میلانی بهتر بود به همان رشته اصلی خود که مهندسی و برق و غیره است بپردازد و تقلید از کیمیایی و فیلمسازان لمپن ساز را به همانها واگذارد. لمپنیسم را به عنوان فمینیسم را به مردم قالب نکنید.

  • زنان عقده ای: زنان فمینیست هیچ ربطی به این زنها ندارند. این مجموعه دختران فراری و زنان خیابانی و معتاد، مجموعه‌ای زنان عقده ای و زنان دزد و کلاهبردار و فاحشه مسلک، زنانی که در کودکی مورد تجاوز و سوء‌استفاده جنسی قرار گرفته‌اند و انواع و اقسام آسیب های روانی را با خود حمل می کنند، کلکسیونی از صفحه حوادث روزنامه، قربانیان عقده ای که می خواهند با قلدری و اسلحه کشیدن و تهدید، حق مردها را کف دستشان بگذارند چه ربطی به فمینیسم دارد؟ این باند چاقوکش کلاهبردار و تروریست، این سپاه سرکوب، این گروه گشت منکرات، برای تصحیح مردان جامعه، کجایش فمینیست است؟ طبق کدام نظریه این فیلم ساخته شده است؟

  • کینه و انتقام: پرسوناژهای فیلم همگی زنانی هستند که به تمام مصایب جامعه آغشته اند. آنها قربانیان اعتیاد، فحشا، طلاق، خشونت خانوادگی، تجاوز و فقر و بی پناهی هستند. عملاً بیشتر این نوع زنان برای مأموریت های خاصی توسط خود رژیم به کار گماشته شده اند. وجود زن کینه ای به منزله زن فمینیست ترکیب غریبی است. آیا این عقده های زنانه، همان نیست که بازجویان و سرکوبگران رژیم به آن تاکید دارند. تا مخالفتی می شود، زود آن فرد را متهم به داشتن عقده های زنانه می کنند. زنهای این فیلم هم به همچنین! آنها با یک تیر دو نشان می زنند و طبق نقشه خانم فیلمساز حکومتی هم آتش کینه خود را فرو می نشانند و از مردها (به طور کلی به معنای انتقام از یک جنسیت) انتقام می گیرند و هم قهر انقلابی دارند و کیف و حساب بانکی و جیب آنها را خالی می کنند. تصویری که از زن در این فیلم داده می شود موجودی عقده ای و جنایتکار است. مگر رژیم نمی خواهد از زن آزادیخواه و از زن فمینیست (که به هیچ وجه قابل مقایسه با این دزدان سر گردنه نیست) چنین تصوری را به مردم بدهد؟

  • نمونه سالم: در این فیلم، تنها مردی که «آدم حسابی» نامیده می شود، شوهر خانم فیلمساز که در ضمن با حفظ سمت، تهیه کننده فیلم است! این آقا در فیلم «نیمه پنهان» رل آقای جذاب و خوش تیپ را بازی می کرد و نفهمیدیم چرا نیکی کریمی یک دل نه صد دل عاشقش این سردبیر توده‌ای بازنشسته شده بود. از آن زمان تاکنون این آقا (ده سال) هنوز به آرایشگاه نرفته و در عالم خیال خویش، هم چنان خوش تیپ باقی مانده است. حالا خانم فیلمساز می خواهد به انبوه موهای آقای شوهرهمیشه مهندس - تهیه کننده اش پز بدهد. چکارشان دارید؟ مسئله خانوادگی است. توجه داشته باشید که نام فیلم «تسویه حساب» است و این آقا «آدم حسابی» است و کلاً بانوی کارگردان اهل حساب و کتاب است چون درباره دومین مرد، یک حزب اللهی موعظه گر می شنویم: «آدم بدی نیست»، متوجه شدید که معیار چیست؟ هر چیزی حسابی دارد دیگر! فقط این دو نفر بدون سرکیسه شدن و کتک آزاد می شوند، باقی مردان قیمت کینه این زنان عقده ای (که خودشان توانایی حفظ کودک خود را نداشته اند و «زن زندگی» نبوده اند) را به بهایی گزاف خواهند پرداخت.

  • فحشا: باند کلاهبرداری همراه با انتقام زمانی لو می رود که مریم با شوهرخواهرش درگیر می شود و سعی می کند مسئله شخصی خود را تسویه حساب کند. اینجاست که شوهرخواهر به نیروهای انتظامی مهربان فیلم که مدام مراقب سلامتی چراغ های اتومبیل شهروندان است، تلفن می زند و خبر از فعالیت «یک باند فحشا» می دهد. این انگ آخر را حکومت با همکاری خانم میلانی به قهرمانانی که در دل خودشان بزرگ می کنند به این زنان می زند. در تمام فیلم اشاراتی به مهربانی و حضور این نیروهای انتظامی نازنین را می بینیم. آیا بانوی فیلمساز نمی خواهد بگوید وجود انتظامات و زندان در یک جامعه پرمشکل با حضور این همه باندهای کلاهبرداری و فحشا، یک ضرورت است؟


  • انتقام جویی شخصی و بی قانونی: علیرغم حضور نیروهای انتظامی نازنین بدون ریش و سبیل و با وجود زندان قزل گاردن و بدون زندانبان های خشن، در این فیلم به شکلی وسیع با بی قانونی درون جامعه، مواجه می شویم. بی قانونی و بی پشتوانه بودن زنان، تا حدی است که آن‌ها تصمیم می‌گیرند شخصاً وارد عمل شوند و می خواهند قانون را برقرار کنند و درس ادبی به مردان بدهند. آیا تنها راه ورود به یک جامعه مدنی، تحمیل قانون شخصی و تسویه حساب های شخصی است؟ با فیلم هایی چنین سطحی و واپسگرا به کجا خواهیم رسید؟ چند قرن به عقب باز خواهیم گشت؟ گروهی زن در راه انتقام؟ آیا فمینیسم ته گنجه برای آقایان شوهر و تهیه کننده معنایی جز این دارد؟ آیا فمینیسم مردپسند و نازل ارائه شده توسط خانم میلانی ریشه ای هم دارد؟ یا فقط نوعی تفکر قشری و عامیانه از مبارزات زنان است؟

  • مبارزه مسلحانه: اسلحه کجا بود؟ به خوبی می‌دانیم که هر نوع جستجوی اسلحه به رژیم منجر می‌شود درست مثل رژیم قبلی که کنترل اسلحه را در دست داشت و کافی بود کسی به فکر تهیه کردن سلاح بیفتد تا خود را در زندان ببیند، پخش و قاچاق اسلحه به شدت توسط رژیم کنترل می‌شود و هیچ معلوم نیست چگونه فردای روز آزادی از زندان این‌ها مسلح دارند می‌روند اخاذی؟ کاری به این مشکلی چگونه در این فیلم مثل آب خوردن به نظر می رسد؟ انگار رفته باشند و از بقالی یک عدد کلت خریده باشند؟ آیا سهل نشان دادن این امر حاکی از آزادی‌های داشتن سلاح و حمل آن در جامعه امروز ایران نیست؟ آیا بانوی فیلمساز نمی‌خواهد بگوید این امر ممکن است؟ نمی‌خواهد همین را به فستیوال ها بفرستد تا در خارج نشان بدهد در ایران آزادی هست؟ آزادی پوشش هست؟ آزادی حمل اسلحه هست؟ و منظور از جنبش زنان همین اراذل و اوباش و گروه‌های مسلح است که امنیت ملی را به خطر می اندازند؟

  • سنگسار زنان، تنها ره رهایی: پایان فیلم فجیع است. فجیع! تهمینه میلانی به روال رخشان بنی اعتماد، زنان بزه کار و نانجیب فیلم را در یک اتومبیل جمع کرده است در حین فرار و گریز از دست پلیس و نیروهای انتظامی، آنها را می فرستد به بزرگراه تا با تریلی بزرگی که از روبرو می آید تصادف کنند و به درک واصل شوند. معلوم نیست چرا بایست این سه زن را «تریلی سار» کند تا فیلم تمام شود. آیا با یک چنین پایانی، بانوی فیلمساز حکومتی به شیوه خود، با زنان یاغی تسویه حساب نکرده است؟

آیا امیدی برایمان مانده؟ البته ذره امیدی باقی مانده، مریم دستگیر شده و در پنسیلوانیا زندانی است و خواهرش بچه به بغل به ملاقاتش آمده و پیام سارا را از لاس وگاس یا کانزاس سیتی با خود به همراه آورده است. سارا با سهمیه خود، توانسته کافی شاپ بخرد (لابد در داکوتای شمالی) و خواهر مریم و بچه اش (نوزاد مریم تنها دختربچه ایست که هنوز به دنیا نیامده از توی شکم مادرش از پدرش کتک خورده است) را پناه بدهد. خب، یکی نمرده، یکی هم زندانی است و در زندان (به قول امام خمینی «دانشگاه») بایست درس بخواند، اما زنان دیگر، برای نجات جان خود و فرزندان خود از فقر و کتک و آسیب های اجتماعی چه بایست بکنند؟ - تسویه حساب؟

فمینیسم بدون خشونت: فمینیسم حقیقی برای توانمند ساختن و جرئت دادن به زنان آسیب دیده و نیرو بخشیدن به زنان ستم کشیده و در جهت ساختن دنیایی بهتر و برای کسب حقوق پایمال شده زنان و کودکان در فضایی صلح آمیز و در پناه قانون و جامعه سالم گام برمی دارد. فمینیسم حقیقی تامین مادی و جانی و اجتماعی و حقوقی زنان را می خواهد تا برای انسان ها دنیایی برابر و بهتر بسازد. فمینیسم تسویه حساب، فمینیسم تقلبی، فمینیسم شیادان و کلاهبرداران جامعه است. فمینیسم به فراهم آوردن زمینه های فرهنگی موازی ( همزمان به شکل کوتاه مدت و دراز مدت) نیازمند است و این امر با تهدید و چاقوکشی و سر و کله زدن و یکه به دو با مردان میسر نمی شود. خلاصه اینکه روایت زنانه «اخراجی ها» به کارگردانی خانم میلانی، روایتی خشن تر و مبتذل از اقشار جامعه و از مطالبات مردم است. زندگی بهتر با تسویه حساب و با اسلحه و چاقوکشی آغاز نمی شود. در نتیجه چاقوکشی ها و سرقت ها و آرتیست بازی های خانم میلانی هیچ ربطی به فمینیسم و هنر سینما ندارد.

خواص گیاهان

برای دیدن خواص گیاهان، روی هر یک کلیک کنید

جنسیت و زبان

جنسيت و زبان


آزاده سپهری



پيش از پرداختن به اصل موضوع لازم به توضيح است‌، كه كلمه‌ی جنسيت (سکسوالیته) در اين‌جا در مقابل بروزات‌، احساسات و واكنشاتی كه منشا در غريزه‌ی جنسی دارند،‌ و كلمه‌ی جنس در مقابل وا‌ژه‌ی انگليسی (سکس) به كار رفته است‌. در زبان فارسی اما اكثرا وا‌ژه‌های جنس و جنسيت مترادف دانسته شده و هر دو با مردی و زنی يا رجوليت و انوثيت (ر.ك. فرهنگ معين) تعريف شده اند‌.

فرهنگ ما متاثر از اسلام و به اين دليل شديدا جنسيت‌ستيز‌، مردسالار و زن‌ستيز است و اين در برخورد با جنسيت به وضوح انعكاس می‌يابد‌. غريزه‌ی جنسی در فرهنگ اسلامی به عنوان پديده‌ای شيطانی‌، حيوانی و پست شناخته می‌شود‌. انسان‌ بر خلاف حيوان‌، می‌تواند غرايز جنسی خود را سركوب كند‌، می‌تواند زنده‌گی جنسی خود را كنترل كند و در فرهنگ اسلامی او موظف است با اين اميال شيطانی به مقابله برخيزد‌.

زن از آن‌جا كه در فرهنگ ما از همان حقوق ناچيز مردان هم برخوردار نيست‌، در زمينه‌ی جنسی نيز با محدوديت‌های بيش‌تری رو‌به‌رو‌ست‌. غريزه و ميل جنسی زن همواره از سوی فرهنگ‌های مرد‌سالار مورد انكار قرار گرفته است‌. برای نمونه اسلاميون در برابر اين سوآل كه چرا زن بايد حجاب داشته باشد و مرد نه‌، پاسخ می‌دهند كه زن با ديدن اندام مرد تحريك نمی‌شود و اين مرد است كه از نظر جنسی تحريك‌پذير است‌. در واقع فرهنگ‌های مردسالار اصولا جنسيت زن را زير سوآل می‌برند‌.

به دليل سنت‌ها و فرهنگ موجود‌، بيان مسايل جنسی در جامعه‌ی ما تابو به شمار می‌آيد و اين جلوی رشد انديشه و زبان را در اين زمينه گرفته و موجب ناتوانی زبان ما در بيان مسايل جنسی شده است‌.

در فرهنگ ما به شدت از به كار بردن وا‌ژه‌ها و اصطلاحاتی كه به نوعی در ارتباط با جنسيت‌اند‌، دوری می‌شود‌. در مواردی هم كه ناچار به بيان يك‌سری مسايل می‌شويم‌، از كلمات عربی و لاتين كه گنگ و غيرملموس‌اند‌، استفاده می‌كنيم‌. مثلا اگر بخواهيم از آلت جنسی زن يا مرد نام ببريم‌، واقعا با مشكل رو‌به‌رو خواهيم شد‌. به كار بردن كلمات فارسی كير و كس قبيح قلم‌داد می‌شود و كلماتی مانند چوك و نايژه از يادها رفته‌اند‌، پس پناه می‌بريم به كلمات عربی از قبيل قضيب‌، فرج و . . . از آن‌جا كه كلمات عربی بر اثر استفاده‌ی زياد برای‌مان قدری ملموس شده‌اند‌، اخيرا استفاده از كلمات لاتين رواج پيدا كرده است‌. به جای كلمات فارسی‌، عربی و نيمه‌عربی خونريزی يا عادت ماهانه و قاعده‌گی كلمه‌ی پريود را به كار می‌بريم‌، به جای مهبل از وا‌ژن‌، به جای چوچوله از كليتوريس‌، به جای ارضای جنسی از ارگاسم‌، و . . . استفاده می‌كنيم‌.

وا‌ژه‌ها به خودی خود نه خوب‌اند نه بد‌. برداشت ما از وا‌ژه‌ها‌ست كه آنان را به بد و خوب‌، زشت و زيبا‌، كثيف و تميز و سبك و سنگين تقسيم می‌كند‌. از آن‌جا كه جوامع انسانی مداوما در حال تغييرند‌، تعاريف‌، برداشت‌ها و نورم‌های يك جامعه نيز دايما تغيير می‌كند‌. به‌طور مثال وا‌ژه‌های كير و كس در زمان قديم وا‌ژه‌هايی بودند خنثی‌، كه اعضايی از بدن را مشخص می‌كردند‌. اين اعضا پست شمرده نمی‌شدند و نام آنان نيز بدون شرم به كار گرفته می‌شد‌، چرا كه جنسيت و غريزه‌ی جنسی در فرهنگ قديم ما پديده‌ای انسانی و طبيعی تلقی می‌گشت و با آن به طور طبيعی نيز برخورد می‌شد‌. برای نمونه در فرهنگ معين در مقابل كلمه‌ی " ‌كير كاشي" می‌خوانيم : "‌آلتی كه سابقا در كاشان بصورت نره ميساختند و زنان شهوی آنرا بكار ميبردند ‌؛ سابوره ‌، مچاچنگ‌"‌. اگر امروز فرهنگ مردسالار ما ميل جنسی در زن را گناه می‌شمارد و حتا منكر آن می‌شود و سعی در محروم نگه‌داشتن زن از لذت‌های جنسی دارد‌، در زمان قديم نه تنها ميل جنسی زن به رسميت شناخته می‌شد‌، بل‌كه وسايلی نيز برای فرو‌‌‌‌‌ ‌نشاندن ميل جنسی در اختيارش قرار می‌گرفت‌.

در فرهنگ امروز ما اگر وا‌ژه‌هايی مانند كير يا كس "‌كثيف" و قبيح تلقی می‌شوند‌، به اين دليل است كه ما غريزه و اعضای جنسی را كثيف و "‌حيواني" می‌دانيم و از داشتن عضو جنسی -‌عضوی كه "‌انسانيت" ما را زير سوآل می‌برد‌- چنان خجالت می‌كشيم‌، كه از آن به عنوان "شرم" نام می‌بريم‌. با چنين فرهنگی بی‌هوده است كه به دنبال وا‌ژه‌گان جنسی بگرديم كه بكر باشند ‌، چرا كه پس از مدتی آن‌ها نيز در ذهن مردم كثيف تلقی خواهند شد ‌‌، چنان‌كه اگر تا چند دهه‌ی ديگر جمهوری اسلامی در مملكت ما حكومت كند و فرهنگ خود را در ميان مردم رواج دهد ‌، بسياری از كلماتی كه هنوز به كار برده می‌شوند‌، مانند پستان‌، از نظر عرفی نيز جزو كلمات ممنوعه به شمار خواهند آمد‌. در واقع ما بايد وا‌ژه‌گان موجود را از كثافت ذهنی خود بزداييم‌، نه اين كه آنان را از بين ببريم و كلماتی نوين جای‌گزين‌شان كنيم‌.

با اين‌كه در زبان عاميانه مسايل جنسی با صراحت بيش‌تری بيان می‌شود‌، اما آن نيز وضع به‌تری از زبان استاندارد ندارد‌. در واقع زبان عاميانه در بازتاب ديد و طرز تفكر جامعه در رابطه با مسايل جنسی صراحت بيش‌تری دارد‌. برخورد منفی نسبت به جنسيت اگر در زبان استاندارد خود را در پرهيز از به كار بردن وا‌ژه‌ها و اصطلاحات جنسی نشان می‌دهد‌، در زبان عاميانه اين بيش از هر چيز در شوخی‌، جوك‌، ناسزا و متلك منعكس می‌شود‌. پست شمردن غريزه و اعضای جنسی در اصطلاحاتی مانند "‌كيري" يا "‌تخمي" (= آشغال‌، بد‌، تقلبی و بی‌مصرف)‌، "كس‌خل‌" يا "كس‌مشنگ" (= خل‌وضع) و يا "‌‌كس‌و‌ ‌شعر" (= چرت و پرت) خود را نشان می‌دهد‌.

در زبان عاميانه فرهنگ مرد‌سالار و زن‌ستيز نيز بيش‌تر مجال عرض‌اندام می‌يابد‌. اگر در زبان استاندارد رابطه‌ی جنسی با اصطلاحاتی مانند هم‌خوابه‌گی‌، نزديكی و آميزش بيان می‌شود‌، در زبان عاميانه رابطه‌ی جنسی با "‌كردن" و "دادن" تعريف می‌شود‌، كه مرد در آن نقش فاعل و زن نقش مفعول را بازی می‌كند‌. اين از آن‌جا ناشی می‌شود كه در فرهنگ ما رابطه‌ی جنسی در دخول خلاصه شده است‌. به همين جهت به روابط جنسی مرد با مرد نيز تنها از همين زاويه (كی می‌كند و كی می‌دهد) نگاه می‌شود و رابطه‌ی جنسی زن با زن‌، از آن‌جا كه هر دو مفعول محسوب می‌شوند‌، اصلا به حساب نمی‌آيد‌.

گناه شمردن ميل جنسی در زن و رابطه‌ی جنسی برای زن سبب شده كه در همه‌ی ناسزاهای جنسی‌، زن مورد خطاب اصلی قرار گيرد‌. به غير از كلمه‌ی "‌كوني" كه مرد را به خاطر نوع رابطه‌ی جنسی‌اش مستقيما مورد تحقير قرار می‌دهد - و آن‌هم به اين خاطر كه مردانه‌گی و فاعليت خود را از دست داده و نه به دليل رابطه‌ی جنسی‌اش‌- ساير ناسزاهای جنسی‌، فقط روابط جنسی زن را مد نظر دارند‌، مانند (خوار يا مادر) جنده ‌، خوار‌كسه‌، مادر‌قحبه و غيره . لازم به گفتن نيست كه تا زمانی كه تغييرات اساسی در فرهنگ ما حاصل نشود‌، زبان جنسی ما همين‌گونه الكن‌، مردسالار و زن‌ستيز باقی خواهد ماند‌.

فرهنگ فرديت‌ستيز‌، جنسيت‌ستيز و زن‌ستيز سد بزرگی بر سر راه رشد طبيعی انسان‌های جامعه‌ی ما‌ست‌. اين فرهنگ با روی كار آمدن ر‌ژيم آخوندی تشديد نيز شده است‌. برای دفاع از حقوق فردی انسان و حق تعيين سرنوشت فرد‌، روشن‌گری در مورد مسايل جنسی و مبارزه برای كسب آزادی‌های جنسی نيز ضروری‌ست‌.