lundi 28 janvier 2013

پینار سلک به حبس ابد محکوم شد

 پینار سلک جامعه شناس - فمینیست ترکیه که پنجشنبه  24 ژانویه در دادگاهی در استانبول به سبب دست داشتن در فعالیت های تروریستی به حبس ابد محکوم شد. وی در استراسبورگ در واکنش به صدور حکم محکومیت خود که درغیابش در استانبول صادر شد گفت:« من درخواست پناهندگی سیاسی خواهم کرد.» این زن دانشگاهی چهل و یک ساله که رساله دکترایش را به بررسی و تحلیل مسئله کردها در ترکیه اختصاص داده است اکنون در استراسبورگ فرانسه در تبعید زندگی می کند، سه بار تبرئه شده بود اما دستگاه قضایی ترکیه سرانجام پس از سالها او را پنجشنبه در ارتباط با دست داشتن در انفجار مرگباری که سال 1998 (پانزده سال پیش) در استانبول به وقوع پیوست، به حبس ابد محکوم کرد.
پینار سلک در سن بیست و هفت سالگی زندانی شده بود سیزده سال بعد، در سال 2000 پس از انتشار گزارشی که این انفجار را به سبب نشت گاز اعلام کرده بود، آزاد شد.  او در سال 2001 انجمن فمینیستی «آمارگی» را به کمک دوستانش بنیانگذاری کرد. به گزارش خبرگزاری فرانسه از استراسبورگ، وی افزود:« این دشوار است اما من تا آخر مقاومت خواهم کرد.» سلک گفت: قضات ترک قصد داشتند برای مرعوب کردن پژوهشگرانان، من را مجازات کنند اما موفق نشدند

روسری، سروده گیتی از ایران


گیسوی من اگر چه نهانست در زیر روسری 

هر تار آن ز شادی و غم میکند حدیث 

گوید ز هر دری 

از سالهای پرزده  بر شاخسار عمر 

تا روزهای تلخ کنونی که حاکمان 

حکم حجاب را به رگ  جاری زمان 

تزریق  میکند 

باد افاره  گناه  تو را  ای زن جسور 

زیبای پرخروش  

تا کی کشم بدوش 

گر عشق  ساربان جوان  دل نمی ربود 

پنهان  ز چشم  شوی 

این آیه هم برای زنان رخ نمی نمود  

مو سرخ فتنه جوی 


*


یادش بخیر بازی زلف من و نسیم 

بر روی  شانه ها  

همراه  با  شکفتن گل بوته بهار 

مستانه میخزد 

سرپنجه های باد از لابلای چین و شکنهای بی شمار 

آنسان که بگذرد  بر کشتزارها 

از یاد  کی رود  آن لحظه های شاد  


*


گاهی که دل  ز نیش  جفا  بود غمزده 

می بستمش به بند 

با هر  گره  مهار بر او  میزدم  که  هان 

بر حال  دل  مخند 

پیوند  داده ام 

هر  تار دل  به مو 

هر تار مو  به دل 


*


 آه .... ای  خدای من 

امروز زندگی  متجلی  در آیه هاست 

گوید به ضرب و شتم 

پنهان کنید  زیور خود را  ز چشم  مرد 

زلف  پریش من 

بیهوده  دل مبند  بر پنجه های باد 

در زیر روسری 

هرگز  نمی وزد  

مستانه هر بهار .... مستانه  هر بهار 


گیتی -- فروردینماه  ١٣٦٨

vendredi 25 janvier 2013

پنجاه و شش سال تلاش زنان برای حق رأی

 پنجاه سال حق رای زنان در ایران

 پنجاه و شش سال تلاش زنان ایرانی برای به دست آوردن حق رای

 
 

شاید همه کم و بیش ماجرای کشته شدن یک زن در جریان ناآرامی‌های پس از انقلاب مشروطه را شنیده باشیم. زمانی که در یکی از محلات مرکزی تهران یک روحانی طرفدار دربار در حال سخنرانی علیه مشروطه بود، زنی از میان حضار اسلحه‌ای از زیر چادرش درآورد و مستقیم به سوی روحانی شلیک کرد. این زن دقایقی بعد توسط جمعیت کشته شد.

در استان آذربایجان نیز پس از درگیری بین طرفداران و مخالفان مشروطه، جسد ۲۰ زن که لباس مردانه به تن داشتند پیدا شد.

این دو حکایت به اضافه صفحه‌ها سند و روایت دیگر همه نشان از آن دارند که زنان سهم قابل اعتنایی در انقلاب مشروطیت داشتند. اما ۱۵ مهر ۱۲۸۵ شمسی زمانی که اولین مجلس شورای ملی تشکیل و قانون انتخابات تصویب شد، زنان دریافتند که مردان مجلس نشین، بی توجه به تلاش‌های زنان برای راه یافتن آنان به مجلس، آنان را همپای جنایتکاران، اشخاص معروف به فساد عقیده و ورشکستگان به تقلب و تقصیر، از حق رای دادن محروم کرده‌اند. زنان اما ساکت ننشستند. "انجمن غیبی نسوان" به ریاست صدیقه دولت آبادی اولین انجمن زنان بود که به این مسئله اعتراض کرد. این اعتراض زمانی صورت گرفت که بیشتر گروه‌ها و انجمن‌های زنان نیروی خود را بر آموزش و حق تحصیل گذاشته بودند و مشارکت سیاسی زنان جزو خواست‌های اولیه آنان نبود.
علیرغم این اعتراضات، یک سال بعد در ۱۴ مهر ۱۲۸۶ مجلس شورای ملی متمم قانون اساسی را تصویب و زنان را قانونا از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم کرد.یک سال بعد مجلس توسط محمدعلی شاه به توپ بسته شد و تا ۲۲ تیر ۱۲۸۸ هم بسته ماند.
دور دوم کاری مجلس اما باز هم نتیجه‌ای برای زنان نداشت. در سال ۱۲۸۹ قانون انتخابات تصویب شد. در این قانون اولین گروهی که از حق رای محروم شد زنان بودند و پس از آن کسانی که خارج از رشد طبیعی بودند.
زنان اما این بار هم کوتاه نیامدند؛ گروه‌هایی از زنان با مدافعان حق رای در انگلیس تماس‌هایی برقرار کردند و خواهان دخالت دولت انگلیس در این زمینه شدند هرچند با پاسخی ناامیدکننده از زنان انگلیسی روبرو شدند، چه آنان خود هنوز به این حق دست نیافته بودند.
در میان مردان هم بودند کسانی که بر این حق زنان لااقل آگاهی داشتند. تاریخ اما در این میان نام حاج محمدتقی وکیل الرعایا نماینده مردم همدان در مجلس شورای ملی را از همه پررنگ‌تر کرده است. او اولین مردی بود که از تریبون مجلس در دفاع از حق رای زنان سخن گفت.
نطق وکیل الرعایا در تاریخ ۱۲ مرداد ۱۲۹۰ شمسی در مجلس شورای ملی با مخالفت‌های زیادی روبرو شد. سید حسن مدرس یکی از سرسخت ترین این مخالفان بود. او طی نطقی در مجلس در پاسخ به سخنان وکیل‌الرعایا گفت: «خداوند قابلیت در اینها (زنان) قرار نداده است که لیاقت حق انتخاب را داشته باشند. در حقیقت نسوان در دین ما تحت قیمومیتند و ابدا حق انتخاب نخواهند داشت».
صدیقه دولت آبادی هم مجله "زبان زنان" را در سال ۱۲۹۹ تبدیل به تریبونی برای دفاع از حق رای زنان کرد.
دوران رضا شاه؛ دوران اصلاحات بدون حق رای

رضا شاه از زمان در دست گرفتن قدرت در سال ۱۲۹۹ حتی پیش از آن که بر مسند پادشاهی بنشیند، شروع به انجام اصلاحات ساختاری کرد. پس از رسمی شدن سلطنتش نیز که دیگر دستش بازتر شده بود، این اصلاحات را به حوزه زنان کشاند.
آزاد شدن ورود دختران به دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی، آزادی ورود زنان به مراکز تفریحی بدون تبعیض، اصلاح قوانین مربوط به طلاق و ازدواج از جمله تعیین حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۵ سال و برای پسران ۱۸ سال از جمله اصلاحات رضاشاه بود.
وی که در بیشتر این تغییرات، مصطفی کمال آتاتورک؛ رئیس‌جمهور وقت ترکیه را الگو قرار می‌داد، اعطای حق رای به زنان ترکیه در سال ۱۳۱۳ را نادیده گرفت و بی توجه از آن گذشت.
تلاش‌های ناکام حزب توده و حزب زنان ایران برای حق رای
آزادی‌های به وجود آمده پس از شهریور ۱۳۲۰ و به پادشاهی رسیدن محمدرضا شاه جوان، زنان را نیز از خمودگی‌هایی که اختناق رضاشاهی در زمینه فعالیت سازمان‌ها   و نهادهای مستقل پدید آورده بود، به در آورد.
سال ۱۳۲۱ فاطمه سیاح و صفیه فیروز حزب زنان ایران را تاسیس کردند. این حزب عمده فعالیت خود را بر گرفتن حق رای زنان متمرکز کرد. اما با مرگ فاطمه سیاح در سال ۱۳۲۶، این تلاشها نیز ناکام ماند.
سال ۱۳۲۲ تشکیلات زنان حزب توده شکل گرفت و در دی ماه همان سال، نمایندگان حزب توده در مجلس چهاردهم طرح جدیدی برای قانون انتخابات ارائه کردند که در آن زنان نیز حق رای داشتند.
این طرح اما تا سال ۱۳۲۶ مسکوت ماند. در آن سال حزب توده که ۱۰ کرسی در مجلس داشت، لایحه‌ای جداگانه برای حق رای زنان تهیه کرد که هیچیک از نمایندگان دیگر حاضر به امضای آن نشدند و این لایحه نیز مسکوت ماند. یک سال بعد نیز پس از ترور ناموفق شاه، حزب توده غیر قانونی اعلام شد.
سال ۱۳۲۵ دولت فرقه دموکرات در آذربایجان که گرایشات کمونیستی داشت برای اولین بار به زنان حق رای داد. بدین ترتیب زنان آذربایجان اولین زنان ایرانی بودند که توانستند در انتخابات شرکت کنند.
مصدق هم از پس مخالفان حق رای برنیامد
محمد مصدق
سال ۱۳۳۰ دولت دکتر محمد مصدق لایحه اصلاح قانون انتخابات را تقدیم مجلس کرد. در این لایحه زنان نیز حق رای داشتند. هم‌زمان حزب زنان ایران، کانون بانوان، تشکیلات زنان حزب توده و مهرانگیز منوچهریان تلاش‌های خود را برای به دست آوردن این حق شدت بخشیدند.
مخالفان هم بیکار ننشستند؛ جمعیت فدائیان اسلام، شاخه مذهبی جبهه ملی و آیت‌الله کاشانی از جمله اولین مخالفان حق رای زنان در آن زمان بودند.
دی ماه ۱۳۳۱ آیت‌الله خمینی در مصاحبه‌ای با مجله ترقی رسما مخالفت خود را با دادن حق رای به زنان اعلام کرد.
کودتای ۲۸ مرداد؛ تضعیف نهادهای مردمی و تقویت نهادهای متکی به دربار
پس از کودتای ۲۸ مرداد و قلع  و قمع نیروهای سیاسی و سلب اجازه فعالیت نهادهای مدنی، سازمانها و گروه‌هایی که نسبتی با دربار داشتند، راحت‌تر امکان فعالیت پیدا کردند.
نهادهای فعال زنان نیز کم کم جان دوباره گرفتند و نهادهای جدیدی نیز تاسیس شدند. در سال ۱۳۳۴ جمعیت راه نو توسط مهرانگیز دولتشاهی تاسیس شد و ۱۳۳۵ گروهی از زنان شامل فرخ رو پارسا، صفیه فیروز و چند تن دیگر شورای همکاری جمعیت بانوان ایران را تشکیل دادند.
از جمله اقدامات این شورا استقبال از شاه و ملکه ثریا در فرودگاه مهرآباد تهران زمان بازگشت از سفر به شوروی در سال ۱۳۳۶ با این پلاکارد بود: "تساوی حقوق زنان ایرانی را خواستاریم".
در سال ۱۳۳۶ چندین انجمن و نهاد دیگر به شورای همکاری جمعیت بانوان پیوسته و تلاششان را بر حق رای متمرکز کردند. نمایندگان این شورا در همین سال در ملاقاتی رسمی با محمدرضاشاه، فهرست ۱۱ بندی خواسته‌های خود را تسلیم او کردند که شامل اعطای حق رای به زنان در انتخابات مجلسین شورا و سنا نیز بود.
ملاقات چهره‌های سرشناس فعال در زمینه حقوق زنان که ظاهرا مرزبندی سیاسی نیز با دربار نداشتند با محمدرضاشاه، تاثیر خود را بر دربار گذاشت. یک سال بعد از این ملاقات بود که اشرف پهلوی خواهر شاه رسما وارد فعالیت‌های زنان شد.
۱۱ اسفند ۱۳۳۷ شورای عالی زنان ایران به ریاست اشرف پهلوی تشکیل شد هرچند این شورا فعالیت زیادی در زمینه حق رای نداشت.
تلاش‌های مهرانگیز منوچهریان، حقوقدان تا زمان تاسیس اتحادیه زنان حقوقدان در سال ۱۳۴۰ به صورت فردی برای حق رای بسیار چشمگیر بود. پس از تاسیس این اتحادیه نیز این تلاشها جنبه سازمانی پیدا کرد.
استفاده زنان از فرصت‌های انتخاباتی
سال ۱۳۳۹ انتخابات بیستمین دور مجلس شورای ملی بود و زمان یادآوری دوباره بی‌حقوقی زنان. جمعیت‌های مختلف زنان در بحبوحه کارزار انتخاباتی اعلامیه مشترکی منتشر کرده و در آن خواستار شرکت زنان در انتخابات شدند. ابوالقاسم فلسفی واعظ معروف تهران و آیت‌الله بروجردی، مرجع تقلید از مخالفان سرسخت شرکت زنان در انتخابات بودند. در نهایت نیز انتخابات بدون حضور زنان برگزار شد.
این انتخابات اما به دلیل مخدوش بودن و اعتراضات گسترده مردمی ابطال و ۱۹ آذر ۱۳۳۹ دستور تجدید انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی در تهران و شهرستان‌ها صادر شد.  برگزاری مجدد انتخابات، فرصت دوباره‌ای به زنان داد تا خواست خود را مطرح کنند.
تحصن زنان مقابل مجلس سنا بزرگترین اعتراض زنان بود. در این تظاهرات، زنان تونلی مقابل مجلس سنا درست کرده بودند به طوری که هر سناتوری که می‌خواست وارد مجلس شود باید از میان زنان و پلاکاردهای آنان عبور می‌کرد.
در پایان این تحصن نیز زنان با رئیس سنا دیدار و خواسته خود را بیان کردند. صدرالاشراف رئیس وقت سنا در پایان این دیدار گفت: «شرکت خانم‌ها در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی منع شرعی ندارد ولی باید مقتضیاتی وجود داشته باشد که فعلا وجود ندارد».
این دیدار هم نتیجه نداد و دور دوم انتخابات مجلس نیز بی حضور زنان در بهمن ماه ۱۳۳۹برگزار شد. اما چند ماه بعد انتخابات شورای شهرها بود و بهترین فرصت برای زنان چرا که شرکت زنان در انتخابات شوراها منع قانونی نداشت و در متن قانون آمده بود که تنها محرومین از حقوق اجتماعی حق شرکت در این انتخابات را ندارند. ولی این ترفند هم نتیجه نداد.
فرمان شش ماده‌ای شاه؛ آخرین پله برای رسیدن به حق رای
محمدرضا پهلوی
سال ۱۳۴۱ و نخست وزیری اسدالله علم برای فعالان حق رای زنان یک فرصت بود. علم در اولین اقدام خود پس از رسیدن به قدرت، تصویب‌نامه انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی را تقدیم مجلس کرد. در این تصویب‌‌نامه نه تنها به زنان حق شرکت در انتخابات داده شده بود بلکه زنان اجازه داشتند برای انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی نامزد نیز بشوند.
این تصویب‌نامه اما با مخالفت علما و در راس آنها آیت‌الله خمینی روبرو شد. وی بازاریان و حوزه‌های علمیه را به اعتصاب علیه این مصوبه فرا خواند و در نهایت دولت علم مجبور به پس گرفتن آن شد.
انجمن‌های زنان در اعتراض به پس گرفتن این لایحه روز ۱۷ دی سال ۱۳۴۱ به جای آنکه به رسم هرساله به مقبره رضاشاه بروند، مقابل کاخ نخست‌وزیری تحصن کرده و با علم دیدار کردند.
دو روز پس از این دیدار، محمدرضا شاه فرمان شش ماده‌ای خود را با نام "انقلاب سفید شاه و ملت" صادر کرد. بند پنجم این فرمان، لایحه اصلاح قانون انتخابات بود. روز ششم بهمن به عنوان روز برگزاری رفراندوم برای اجرا یا عدم اجرای این فرمان اعلام شد اما دولت تا یک روز قبل از آن هیچ اعلان رسمی‌ای مبنی بر اجازه زنان برای شرکت در این رفراندوم نکرد.
تیزهوشی زنان اما این بار نتیجه بخش بود. نماینده اتحادیه زنان حقوقدان به ریاست مهرانگیز منوچهریان، شب قبل از رفراندوم به دیدار ارسنجانی وزیر کشاورزی وقت و مسئول اجرای اصلاحات ارضی که اصل اول رفراندوم بود، رفت و از او درباره شرکت زنان در رفراندوم پرسید. وی در پاسخ گفته بود من هیچ اشکالی نمی بینم که خانمها در رفراندوم شرکت کنند.
بدین ترتیب زنان برای اولین بار در ۶ بهمن ۱۳۴۱ در رفراندوم انقلاب سفید شرکت کردند. ۱۲ اسفند ۱۳۴۱ دولت رسما اعلام کرد که ماده ۱۳ قانون انتخابات که مانع شرکت زنان بود و نیز واژه مرد از ماده‌های ۶ و ۹ که مربوط به شرایط نامزدها بود حذف شده است.
بدین ترتیب زنان در ۲۱ شهریور ۱۳۴۲ در انتخابات مجلس شورای ملی به عنوان انتخاب کننده و انتخاب شونده شرکت کرده و ۶ زن نیز به مجلس راه یافتند اما در مجلس سنا که نیمی از نمایندگان آن انتخابی بودند، هیچ زنی امکان حضور پیدا نکرد. محمدرضا شاه دو زن را به عنوان نمایندگان انتصابی سنا معرفی کرد.
حق رای زنان جزو معدود حقوقی بود که با وقوع انقلاب اسلامی از زنان باز پس گرفته نشد؛ هرچند این حق جز در برخی سال‌های محدود، نتوانست منجر به افزایش چشمگیر و فعال مشارکت سیاسی زنان در طی سالهای پس از انقلاب شود.

منابع:
-    از جنبش تا نظریه اجتماعی؛ تاریخ دو قرن فمینیسم. حمیرا مشیرزاده. تهران: نشر و پژوهش شیرازه، ۱۳۸۱
-    جنبش حقوق زنان در ایران؛ طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا انقلاب ۵۷. الیز ساناساریان. ترجمه نوشین احمدی خراسانی. تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴
-    سناتور؛ فعالیت‌های مهرانگیز منوچهریان بر بستر مبارزات حقوقی زنان در ایران. نوشین احمدی خراسانی / پروین اردلان. تهران: نشر توسعه، ۱۳۸۲
۱۵ مهرماه ۱۲۸۵ شمسی زمانی که اولین مجلس شورای ملی، قانون انتخابات را تصویب و زنان را در کنار مهجوران از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم کرد، مبارزات زنان برای به دست آوردن این حق آغاز شد.

dimanche 20 janvier 2013

این زنان را چه کسانی کشته اند؟

دهکده زنان مردنما

فرارو- دهکده‌ای عجیب در آلبانی محل زندگی زنانی است که به خاطر محافظت از خانه و خانواده هرگز ازوداج نکرده و به مرور به شمایل مردان درآمده اند. این زنان زمانی دختران جوانی بودند که دوست داشتند ازدواج کرده و مثل زنان دیگر مادر شوند، در حالی که خانواده‌هایشان از آنها می‌خواهند عهد کنند هیچ‌گاه ازدواج نکرده و تا آخر عمر دختر باقی بمانند.

آنان زنانی نیستند که بخواهند راهب صومعه‌سرا باشند. آنها به این دلیل ازدواج نکرده‌اند که مسوولیت محافظت از خانه و خانواده خود را به طریق اینکه در اجتماع خود تغییر نقش داده و به جای زن تبدیل به مرد شوند، به دست آورده‌اند. در گذشته در دهکده‌های مناطق روستایی کوهستانی در آلبانی اغلب فضایی قبیله‌ای برقرار بوده که در آنها خصومت‌های طایفه‌ای و قتل‌های ناموسی رایج بود، به همین دلیل در این مناطق تعدادی از این زنان مجبور می‌شدند تبدیل به مرد شده و سرپرست خانواده خود شوند. آنها در ازای قربانی کردن ماهیت زنانه خود، از امتیازات دنیای مردانه برخوردار می‌شدند. دامن و بلوز زنانه را کنار گذاشته و شلوار و پیراهن مردانه را به تن کرده و موی بلند خود را نیز تبدیل به موی کوتاه مردانه می‌کردند. آنها با دیگر مردان همکار شده، سیگار کشیده و با غرور مردانه در شهر راه می‌روند. به آنها دیگر "خاله" یا "خانم" نمی‌گویند، بلکه آنها را به عنوان "آقا" و "عمو" صدا می‌زنند. تغییر هویت مطلق این زنان از زن به مرد در جوامع آنها کاملا پذیرفته شده و مفروض است بدون آنکه مشکلی نسبت به این اتفاق داشته باشند. امروزه از این زنان، تنها تعداد معدودی زنده هستند. عکس های عکاس تایم و جیل پیترز از داخل این روستا را در زیر می بینید.

 

mercredi 16 janvier 2013

یک زن ایرانی، برنده جایزه جهانی انجمن ریاضی آمریکا

مریم میرزاخانی، استاد دانشگاه استنفورد آمریکا به عنوان برنده‌ جایزه ستر (Satter Prize) انجمن ریاضی آمریکا در سال ۲۰۱۳ معرفی شد.
به گزارش ایسنا، این جایزه را انجمن ریاضی آمریکا هر دو سال یک بار به زنانی که دستاورد ریاضی مهمی داشته باشند اهدا می‌کند.
مریم میرزاخانی - که تحصیلات کارشناسی ارشد و دکتری را در دانشگاه هاروارد پشت سرگذاشته - از دانش آموزان نخبه المپیادی کشور بوده است که سال ۷۴ در المپیاد جهانی ریاضی ، علاوه بر دریافت مدال طلا با کسب بالاترین امتیاز به عنوان نفر اول جهان شناخته شد.
این دانش آموز نخبه ریاضی، تحصیلات دانشگاهی اش را در رشته ریاضی در دانشگاه صنعتی شریف ادامه داد. وی از بازماندگان سانحه غمبار سقوط اتوبوس حامل نخبگان ریاضی دانشگاه صنعتی شریف به دره در اسفندماه ۷۶ است که در این حادثه، جامعه ریاضی کشور جمعی از استعدادهای برتر خود را - که از سوی دانشگاه شریف برای شرکت در مسابقه دانشجویی ریاضی عازم جنوب کشور شده بودند - از دست داد.
میرزاخانی در سال ۲۰۰۵ زمانی که با کمتر از ۳۰ سال سن در دانشگاه پرینستون آمریکا تدریس می کرد از سوی نشریه علمی Popular Science به عنوان یکی از ۱۰ مغز برتر امریکای شمالی معرفی شد.
دلیل انتخاب مریم میرزاخانی، فعالیت های وی در زمینه محاسبه حجم‌های فضایی منحنی هندسی بود. جیمز کارلسون از انستیتو ریاضیات کلی (Clay Mathematics Institute) در توصیف او گفته بود: میرزاخانی در یافتن ارتباطات جدید، عالی است. وی می تواند به سرعت از یک مثال ساده به دلیل کاملی از یک نظریه ژرف و عمیق برسد.

dimanche 13 janvier 2013

پشت پرده قتل سه زن کرد کیست؟ مهرداد فرهمند بی بی سی، بیروت


پشت پرده قتل سه زن کرد کیست؟

عملیات ترور اخیر در پاریس که در آن، سکینه جانسیز، یکی از بنیانگذاران حزب کارگردان کردستان (پ ک ک) و دو زن دیگر از وابستگان به این حزب جان باختند، در نوع خود کم سابقه بود و مدتها بود که پایتختی اروپایی صحنه قتلی سیاسی در این درجه از حساسیت و اهمیت نشده بود.
این ماجرا همچنین معمائی پیچیده شده و راه بر گمانه زنی‌هایی باز کرده که هم بر پیچیدگی آن افزوده و هم بازتاب فراگیرتر و دنباله دارتری به آن داده است.
از دید پ.ک.ک، این قتل مصداق تروریسم دولتی است. در بیانیه این حزب آمده که چنین عملیات تروری آن هم در مرکز پاریس و در یکی از شلوغ‌ترین خیابانهای این شهر، امکان ندارد بدون دخالت سازمانهای اطلاعاتی بین المللی و کمک دولتها انجام گرفته باشد.
اما کدام دولتها ممکن است از قتل این سه زن سود ببرند؟
  • روبوسکی فرانسه
صلاح الدین دمیرتاش، دبیرکل حزب آشتی و دموکراسی، بزرگترین تشکل سیاسی قانونی کرد در ترکیه، بلافاصله پس از انتشار خبر ترور به پاریس رفت و در سخنرانی برای جمعی که برای اعتراض گردآمده بودند، دستگاه اطلاعاتی و امنیتی فرانسه را مقصر دانست و این ترور را «روبوسکی فرانسه» نام نهاد.
«رسوایی روبوسکی» که از نام روستایی کردنشین در مرز ترکیه و عراق به نام روبوسک گرفته شده و به رسوایی اولو دره (دره مرده)‌ هم معروف است، زمستان گذشته رخ داد که سازمان اطلاعاتی آمریکا با اطلاعاتی که از هواپیماهای بی سرنشین تجسسی ارتش ایالات متحده دریافت کرده بود، عبور کاروانی از مرز عراق بسوی ترکیه را به سازمان اطلاعاتی ترکیه (میت) خبر داد و جنگنده های اف ۱۶ نیروی هوائی ترکیه، این کاروان را به گمان آنکه چریکهای پ.ک.ک باشند هدف آتش قرار دادند اما فردای آن روز مشخص شد که قربانیان، سی و چهار کولبر کرد محلی بودند که اجناس قاچاقی مانند سیگار و چای و گازوییل به ترکیه رد می کردند و بزرگسال‌ترینشان بیست ساله بود.

سکینه جانسیز، برجسته ترین چهره ترور سه زن فعال کرد در پاریس بود و احتمالا هدف اصلی این ترور قرار داشت
 
شاید هدف صلاح الدین دمیرتاش از چنین تشبیهی آن بوده که دستگاه امنیتی فرانسه یا سهل انگاری کرده یا اینکه عمداً چشم روی هم گذاشته و اجازه داده که این ترور صورت بگیرد چراکه مهره دانه درشتی در پ.ک.ک همچون سکینه جانسیز که به نوعی بازوی دیپلماتیک این حزب در اروپا و مسئول جمع آوری کمک مالی برای آن بوده، حتماً زیر نظر دائمی دستگاه امنیتی فرانسه قرار داشته است و کسانی که به قصد جانش نزد او رفته اند نمی توانند از دید مأموران فرانسوی پنهان مانده باشند.
اما منطقی نمی نماید که فرانسه و دولتهای غربی پشت تروری بایستند که به نظر می رسد هدفش واژگون کردن میز مذاکره ای بوده که هم‌پیمان قدیمی و مهم‌شان، دولت ترکیه و دشمن قدیمی اش عبدالله اوج آلان، رهبر پ.ک.ک را گردهم آوره است. آن هم در روزگاری که پ.ک.ک در زمین سوریه هم بازی می کند و درافتادن با آن نتیجه ای ندارد جز آنکه آتش بحرانی را تندتر کند که روز به روز از مهارش بیشتر ابراز عجز می کنند و قابلیت فرو بردن بقیه منطقه را هم در خود دارد.
  • دولت در سایه ترکیه
دولت رجب طیب اردوغان بعید است از ترور اعضای پ.ک.ک در فرانسه طرفی ببندد. آن هم در زمانه ای که بخشی از خاک سوریه جولانگاه بازوی سوری پ.ک.ک شده و نگرانی ترکها را چنان برانگیخته که به دنبال گفتگو با کسی رفته اند که دهها سال دشمن شماره یک مردم و قاتل فرزندانشان معرفی اش کرده اند.
عده ای برای حل این معما، «دولت در سایه» در ترکیه را متهم به دست داشتن در ترور می کنند؛ محفلی ریشه دار از آتاتورکچی‌های قسم خورده که با وجود آنکه اسلامگرایان کوشیده اند ارتش و دستگاه امنیتی را از وجودشان پاکسازی کنند، هنوز به حیاتشان ادامه می دهند و به هیچ وجه سر آشتی و حتی معامله با چریکهای کرد ندارند.
  • خودی یا نفوذی؟
در صف مقابل، عده ای هم اختلافات درونی پ.ک.ک را پشت سر ترور می بینند. از پیشینه سکینه جانسیز اطلاعات رو می کنند و بیست سال پیش را به یاد می آورند که روزی در پایگاه پ.ک.ک در دره بقاع لبنان، اوج آلان در جمع چریکها، زندانیان کرد را که در ترکیه اعتصاب غذایشان را شکسته بودند مسخره می گیرد و می گوید اینها خودشان را به یک کاسه شوربا فروختند. سکینه هم که بتازگی پس از سیزده سال از زندان دیاربکر آزاد شده بوده بر می خیزد و در روی «سروک» (رهبر) می ایستد و اعتراض می کند اما در چشم آپو (اوج آلان) قرب هم پیدا می کند، هر چند خیلی از «همرزمان» هم چشم دیدنش را نداشتند.
به این اشاره می کنند که او چقدر در صفوف حزب به کنار گذاشتن اوج آلان زندانی از تصمیم گیریها معترض بوده تا آنجایی که متهم شده بوده که اوج آلان را صاحب در آمده است. هوادار کنار گذاشتن سلاح بوده و حتی در فراهم آوردن امکان مذاکره میان سازمان اطلاعات ترکیه و اوج آلان نقش ایفا کرده است.
شیوه قتل هم نظریه این دسته را تقویت می کند چون قاتلان با زور وارد نشده اند و پس از آنکه ده یازده گلوله ای با سلاح مجهز به صدا خفه کن در تن قربانیان خالی کرده اند، در را پشت سر بسته و رفته اند بی آنکه کسی سر راهشان را بگیرد. پس چه بسا قاتلان «خودی» بوده اند.
  • ایران و سوریه؟

ترور پاریس به نظر می رسد بسیار حرفه ای انجام شده باشد، حتی پوکه های برجای مانده در صحنه قتل هم که ظاهری آماتوری به ترور داده، به باور کارشناسان می تواند نشانه دیگری از حرفه ای بودن و شیوه ای برای رد گم کردن باشد
اما خودی بودن قاتلان لزوماً دلیل بر کودتا و پاکسازی درون سازمانی نیست. پ.ک.ک هم مانند بسیاری از سازمانهای سیاسی دیگر، در طول تاریخ چند ده ساله اش دستمایه داستانهای گوناگونی از نفوذ عناصر اطلاعاتی کشورهای مختلف، بویژه ایران و سوریه شده است.
اسم ایران و سوریه که به میان می آید و در کنار همان کلیشه همیشگی پلیسی قرار می گیرد که چه کسی از قتل سود می برد، گمانه دیگری قوت می گیرد.
ظهور شاخه سوری پ.ک.ک به عنوان نیرویی در بحران سوریه بیشتر به نفع حکومت این کشور تمام شده و نگرانی ترکیه را بشدت برانگیخته است. بنابراین دور از ذهن به نظر نمی رسد که کسانی که با دست زدن به ترور در پاریس، قصد به هم زدن معامله احتمالی میان پ.ک.ک و ترکیه را داشته اند،‌ خواسته یا ناخواسته آبی هم به آسیای سوریه و حامی اش،‌ ایران ریخته باشند.
ترور پاریس به نظر می رسد بسیار حرفه ای انجام شده باشد، حتی پوکه های برجای مانده در صحنه قتل هم که ظاهری آماتوری به ترور داده، به باور کارشناسان می تواند نشانه دیگری از حرفه ای بودن و شیوه ای برای رد گم کردن باشد، حال آنکه در شرایط کنونی که دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ضربه هایی کاری خورده و با چنگ و دندان برای ادامه حیاتش درون مرزهای سوریه می کوشد، باورش سخت است که هنوز آن قدر توان برایش مانده باشد که چنین عملیاتی را در قلب اروپا طرح‌ریزی و اجرا کند. نظام بشار اسد که پایتخت‌های اروپایی پایگاه دشمنان پرشمارش شده اگر قصد و توان اجرای چنین ترورهایی داشته باشد،‌ آیا اولویت‌های مهمتری ندارد؟
ایران هم در یکی دو سال اخیر به دست داشتن در ترورهای نافرجامی متهم شده که چه از لحاظ اهمیت قربانیان ترور و چه از نظر شیوه آن، هیچ شباهتی به ترور سه زن فعال کرد در پاریس ندارند. از سوی دیگر، بعید به نظر می رسد ایرانی که خارج شدن از زیر فشار غرب روز به روز برایش حیاتی تر می شود و تا همین جا هم هزینه کلانی برای حمایت از سوریه داده، دست به چنین ماجراجویی بزرگی بزند که لو رفتنش پیامدهای سهمگینی خواهد داشت.
در هر حال، هر چه هم این معما پیچیده باشد، باز در خاورمیانه سنتی دیرینه هست که هر جا گره کوری بر معمای قتلی سیاسی می خورد، همیشه دیوار اسرائیل برای اتهام زنی بلند است و پای اسرائیل وسط کشیده می شود، اسرائیلی که دل خوشی از آنانی که وارث قدرت دوستان سکولارشان در ترکیه شده اند ندارد و مشهور است که از بحران آفرینی و آشفتگی در منطقه نفع می برد.

jeudi 10 janvier 2013

قتل سه زن کرد در پاریس

شب گدشته سه زن کرد در انستیتوی کرد واقع در منطقه دهم پاریس در ساعت دوی صبح هر یک با شلیک گلوله به سر به قتل رسیدند. به نظر می رسد که یک انتقام و یا یک اعدام سیاسی باشد. یکی از سه زن، نامش فاش شده فیدان دوگان سی و دو ساله کارمند انستیتو بوده است ولی هویت دو زن دیگر اعلام نشده است. 
دیروز بعدازظهر و عصر چهارشنبه هر سه زن در محل انستیتو بوده اند و فقط اعضای انستیو کلید ورود به ساختمان را دارند. قتل در ساعت دوی صبح اتفاق افتاده است. تاکنون اطلاعات بیشتری از چرا و چگونگی قتل مرموز و فجیع این سه زن داده نشده است. در حال حاضر عده زیادی از کردها در برابر ساختمانی انستیتو که سه زن در آن به قتل رسیده اند جمع شده اند. پیگیری پرونده قتلها به پلیس جنایی پاریس واگذار شده است.   
  • انتشار این خبر در اولین ساعات دیروز،بر اثر شنیدن اخبار و خواندن دلپش های خبری مختلف به زبان فرانسه بود و هنوز اسامی و نقش سیاسی زنان کرد اعلام نشده بود. اما حالا می توانید پرونده جامعی از ترور این سه زن فعال سیاسی کرد در پاریس را در آرشیو رزا بخوانید 

samedi 5 janvier 2013

مفهوم سازی واژه گونه (۱۱) دکتر آزاده آزاد جامعه شناس




 ساخت گونه ها در درون نهادهای اجتماعی


واژگان کلیدی: نهادهای اجتماعی، قدرت خانگی مردان ، پراتیک های مدارس  


نهادهای اجتماعی


مردانگی ها و زنانگی ها در تمام نهادهای اجتماعی، به ویژه در خانواده، مدرسه، رسانه ها، کوچه و خیابان، محل کار، و دولت شکل میگیرند. گونه ها، به نوبه خود نیز،  برای  این پنج نهاد که آنها را بوجود آورده اند، کاملا حیاتیاند.

۱. خانواده


خانواده به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از جامعه و محصول آن، و جایگاه روابط عاطفی پیچیده و عمیق، اولین و قویترین تاثیرات را از طریق پدر و مادردر نقش گونه ای فرد میگذارد . در این نهاد، نقش ها و هویت های گونه ای و انتظارات و برداشت های مربوط به نقشهای مردانه و زنانه از سال های اولیه زندگی فرد در رابطه ی فرزند - پدر و مادر یادگیری میشوند .خانواده جایگاه اجتماعی و نمادینی است که در آن تفاوت های جنسی،  اساسی تصور شده  و در عین حال تفاوت های گونه ای ساخته میشوند.

تداوم خانواده مدیون ایدئولوژی پدر- مردسالاری سلطه مرد و تبعیت زن از مرد است . تقسیم کار با قدرت خانگی مردان تقویت شده، و این قدرت خانگی مردان به نوبه ی خود با فرصتهای شغلی و درآمد شان تقویت میشود . نقش مرد در خانواده موفقیت حرفه ای ست، در حالی که وظیفه زن حفظ خانواده از راه کارهای خانگی و بچه داری ست که ، با وجود حیاتی بودن شان برای نظام سرمایه داری، کارهائی اذعان نشده و پرداخت نشده است . محدودیت های زنان در پیگیری های حرفه ای بدلیل  پرورش کودکان و کارهای خانگی بی مزد واتکای مالی آنان به شوهران شان در نهایت منجر به تفاوت های میان زنان و مردان در توانایی ها، طرز رفتار و بطورکلی گونه هایشان میشود .  بنابراین، در این تقسیم نابرابر کار، زنان هیچ چاره ای جز اتخاذ ویژگی های مربوط به زندگی خانگی و خانوادگی نداشته وشخصیت های آنان از جانب مردانی انتخاب میشود که تصمیم میگیرند تا چه حد باید محدودشان کرد یا فرصتی برای قدری موفقیت اجتماعی یا اقتصادی به آنان داد . خانواده این رابطه ناعادلانه زن و مرد را حفظ کرده، جدایی روشنی بین نقشهای آن ها ایجاد نموده و اساسا ساختار گونه ای و سیستم روابط گونه ها را که زنان و مردان در آن گرفتار شده اند تایید میکند . 

 ٢ . مدرسه


نهادهای اجتماعی و مکان های عمومی مانند مدرسه، محل کار و خیابان فضاهای مهم ساخت نقش ها ی گونه ای هستند . در مدرسه، معلمان و مدیران ساخت فرهنگی و انتظاراتی را که ازگونه ها میرود منتقل میکنند . علاوه بر این، نفوذ قوی گروه همسالان بر نقش های گونه ای را نمی توان نادیده گرفت .

در فضاهای عمومی مانند مدارس است که رفتارها و منش های گونه ای را غالبا مشاهده میکنیم.(١)
از آنجا که مدارس ضامن عمدی و غیرعمدی فرهنگ ، سلسله مراتب و ایدئولوژی های غالب گونه ای هستند، فضاهای عمده ای را برای ساخت و بازساخت زنانگی ها و مردانگی ها تشکیل میدهند . وسیله ی ساخت گونه ها در مدارس تفکیک سن، انتخاب موضوعات یادگیری، برنامه ، بودجه ها ، روش های ارتباطات،  انتظارات معلمان از دانش آموزان،  تشکیلات سلسله مراتبی، مدیریت فضای مدارس است .

پراتیک ها و ساختار های مدارس و همچنین ظرفیت هایشان برای انجام تغییرات، در میان دانش آموزان ایجاد نابرابری میکنند . به عنوان مثال، مدارس ابتدائی آمریکایی، برای مقابله با تبعیض جنسی تصاویر زنان در نقش های جنسی کهنه را بدورانداخته و عکس مردان درنقش های جنسی غیر سنتی را وارد کردند . معلوم گردید که این تلاش جدی نوع دیگری از دادن هویت گونه ای و تبعیض جنسی است . چنین اقدامی ، تا به امروز، پیام های ناعادلانه در باره انواع مناسب زنانگی و مردانگی میفرستد ، و احتمالا  تا حدودی مسئول پائین رفتن موقعیت اجتماعی زنان و مادران “ در خانه مانده”ا ست . (٢ )

سیاست گونه ای درمرکز سیستم آموزشی بسیاری از کشورها قرار دارد . فعالیت های متنوع، تفریح ​​و سرگرمی هائی که در داخل مدارس صورت می گیرد، مانند ورزش، رقص، هنر، و بحث، نقش های گونه ای را از یکدیگر جدا و شناسایی کرده، و ماهرانه  فضا های ثابت و انعطاف ناپذیر زنانگی و مردانگی را برای دانش آموزان میسازند  تا از آن تقلید کنند.

فشار همسالان، یکی دیگر از راههای استحکام  نقش های گونه ای متعارف جامعه است . این می تواند عبارت از اذیت کردن یا به تمسخر گرفتن کودکانی باشد که خود را به نقش های گونه ای متعارف که کودکان دیگر در گروه همسالان خود درونی کرده اند انطباق نمیدهند. این حتی می تواند منجر به بیرون شدن این کودکان از گروه همسالان شود .

کارکنان مدارس نیز بخشی از رژیم های گونه ای خاص در محیط های کار خود هستند . رفتارشان درکلاس، درستی و اعتبارشان، انتخاب موضوعات، مدیریت و ارتقاء شغل شان ایجاد چارچوب مرزهای گونه ای، شکاف روشن بین زنانگی و مردانگی، و تقسیم جنسی کار در میان کارکنان را تحت تاثیر قرار میدهد .

 ٣ . رسانه ها


رسانه ها تبدیل به نیروئی بسیار قوی تر از هر زمان در اجتماعی کردن گونه ها ، و ساخت نقش های زنانه و مردانه، وچگونگی برخورد و رفتار مردم نسبت به زنان و مردان شده اند . در همه چیز، از تبلیغات، برنامه های تلویزیونی، روزنامه ها و مجلات و کتاب های کمیک گرفته تا موسیقی، فیلم و بازی-های ویدئویی عامه پسند ، مردان و پسران در معرض تصاویر رمبو- مانند که در آن مردانگی با سلطه -گری و خشونت همراه است قرار میگیرند .

احتمال اینکه زنان و دختران را در خانه، مشغول انجام کارهای خانگی نشان دهند بیشتراست؛ یا به عنوان اشیاء جنسی که در درجه اول برای خدمت به مردان زنده اند؛ و یا افرادی که در برابر ضرب و شتم، آزار و اذیت، تجاوز جنسی و قتل توسط مردان، قادر به محافظت از خود نیستند . همچنین، اغلب، بخش کوچکی از جمعیت، یعنی مدل های مد برای زنان و چهره های ورزشی برای مردان، به عنوان ایده آل  نقش های زنانه و مردانه معرفی میشوند .

٤ . خیابان


 یکی دیگر از نهاد های عمده ای که به همین ترتیب ساختار گونه را شکل میدهد ، خیابان است، با فرهنگ جمعی و ارتباطات و روابط اجتماعی مختلف اش . خیابان یک موضوع مطالعه حساس است .

زنان یک کارکرد بسیار محدود در خیابان دارند که که در آن قدم زدن، خرید و فحشا، فعالیت های اصلی شان است . بعلاوه، خیابان به طور کلی محلی ست که در آن زنان به طور گسترده از جانب مردان مرعوب میشوند . زنان در طول شب، به دلیل خطرات متعددی چون آزار و اذیت لفظی و فیزیکی، و تجاوز جنسی، به خیابان نمی آیند، گر چه در بسیاری از شهر های بزرگ کشورهای غربی ، زنان به خیابان ها ریخته و تظاهرتی بنام "شب را پس بگیر" به راه انداخته اند . بنابراین به طور کلی، جنس مذکر بر خیابان مسلط بوده و آن را کنترل میکند .

علاوه بر این، در کشورهای غربی، خیابان محل تبلیغات فشرده  به شکل ویترین های سکسی فروشگاه، پوسترها و وبیلبوردهای تبلیغاتی است . این آگهی ها آشکارا از جنسیت زن برای فروش استفاده کرده و با رفتارهای خشن و سطحی با زنان ، معمولا آنان را تحقیر میکنند . در نتیجه این نوع تبلیغات، افراد گرایش به بی احترامی به زنان و ارزش فکری آنان پیدا میکنند . با این حال، تبلیغات در خیابان تنها وسیله نمایش جنسیت (سکسوالیته) نیست .

انواع مختلف رفتار مردم که در لباس ها، حرکات بدن وطرز صحبت کردنشان دیده میشوند، قویا زنانگی و مردانگی را ابراز کرده ، تفاوت های گونه ای را نشان و نمایش میدهند . خیابان یک تئاتر وسیع جنسیت (سکسوالیته) ، و اشکال زنانگی و مردانگی است . در نتیجه،خیابان، با تمام ویژگی هایش ساختار قدرت و تقسیم کار را حفظ کرده ، و به عنوان یک نهاد، ایجاد و توصیف بیشتر گونه را تسهیل میکند . پس از آن، وضع خیابان با همه پیچیدگی هایش کاملا با دولت و خانواده قابل مقایسه است .
  

٥. دولت

  
دولت های قوی سیاست های دیپلماتیک، نظامی واستعماری خود را در چارچوب ایدئولوژی های مردانگی برقرار میکنند که برای زورگویی و قدرت پاداش قائلند . دولت تلاش زیادی برای همگون کردن و کنترل تمایلات جنسی ، و برای شکل دادن به گونه ها بخرج میدهد . این نوع تلاش ها در جهت قوانین ضد زن(به عنوان مثال، در کشورهائیکه در آن قانون شریعت غالب است) و قوانین ضد همجنسگرا و محدودیت های بسیاری در مورد روابط جنسی است ، به عنوان مثال، سن مورد توافق طرفین . ازآنجا که دولت دارای کارکردهائی بیش از تخصیص ساده  سود است، قدرت در دولت حساب شده و برنامه ریزی شده است . نهاد دولت نقش رهبر را در ساخت و حفظ ترتیبات اجتماعی مردسالاری بازی میکند .

دولت، کارکرد ها و ساختارهای آن، از جمله بوروکراسی، برای ارتباط بین ساختار قدرت و تقسیم گونه ای کار ضروری اند و به طور کامل مرزهای بین گونه ها را کنترل میکنند . در نتیجه استخدام و ارتقاء مغرضانه کارکنان ، این ساختارها ایجاد یک سیستم یکپارچه روابط گونه ای میکنند که در آن زنان از موقعیت های قدرت بیرون نگهداشته میشوند و واحد های کار که در آن عمدتا زنان جمع هستند ، ثانوی و زیر دست اند .
دولت با کنترل بسیاری از روابط و نهادهای مختلف، قدرت بر ساختارهای گونه ای را نیزحفظ میکند . دولت با استفاده از ازدواج و مادری، یک نظم گونه ای را ایجاد و مستمر میکند . دولت، با کنترل این دو رابطه، موفق به تولید و تداوم گروه های اجتماعی / گونه ای مانند مادران، همسران، شوهران، و همجنس گرایان میشود . دولت ، با استفاده از مدیریت هویت، موفق به کنترل و تنظیم ساختار گونه ای از طریق خط مشی سیاسی ، تصویب و کاربرد و استفاده نادرست از قانون میشود .

نتیجه


پنج نهاد اجتماعی خانواده، مدرسه، رسانه ها، خیابان و دولت ، پیکربندی ها و کارکردهای گونه ها را در یک جامعه تعریف و کنترل میکنند . هر پنج نهاد از تقسیم های کار و ساختارهای قدرت حمایت کرده و تاثیر زیادی بر تسلط و تکامل، و سبک های زنانگی و مردانگی دارند .

در هر ساختار وسیستم نابرابری، منافع مخالف ایجاد میشود . این منافع گروه های مردمی را که با حمایت از ساختار و یا با تغییرآن به طرق مختلف یا استفاده خواهند کرد و یا ضرر خواهند برد. طبقه بندی میکند. یک نظم گونه ای مردسالاری که در آن مردان بر زنان تسلط دارند لزوما مردان را به عنوان یک گروه حامی سیستم مردسالاری و زنان را بعنوان گروهی که به تغییر این سیستم تمایل دارند مشخص میکند . این یک واقعیت سازمانی است، چه مردان فردی زنان را بپرستند و چه آنها را خوار بشمارند ، طرفدار برابری باشند  یا خواهان سر سپردگی آنها، و چه زنان در حال حاضر برای تغییر سیستم فعالیت بکنند یا نه . (٣)

  
ادامه دارد


یادداشت ها

.1Thorne, B. 1993. Gender and Play. Girls and Boys in School. Buckingham: Open University Press. PP.49-55.
  2McKenna, E. 1997. When Work Doesn't Work Any More. Adelaide: Griffin Press. PP. 130-1
  3Connell, R.W.1995. Masculinities. . Polity Press, Cambridge: UK. P.82

برگرفته از سایت ایرانیان آمریکا
برای خواندن سری مقالات ارزشمند دکتر آزاده آزاد روی نامش کلیک کنید